روسری را شل نبندش،غیرتم شر می شود
پیش نامحرم تو کم کن ناز،«من»خر می شود!
موی نازت گر کمی بیرون بیاید، نازنین
درد قلبم «دردتر»از زخم بستر می شود
من چون پیرانشهر تو چون نقده ،قبله در پیرانشهر، نقدست
عشق وایمانم به پیرانشهر،بی تو ابتر می شود!
درد ناجوریستعاشق پیشگی،باور کن!
چشم عاشق،کورو و گوشش،بیشرف کر میشود!
هرچه گویند لامصب،وفا افسانه است
گوش چپ،دروازه هست و راستش در می شود!
هرچه میگویند :ای نادان او تورا ول می کند
حرص انسان درموانع ،بیشتر«تر»می شود!
چشم من هم جز تو را دیگر نمی بیند، نفس
مال ما در انتها وصل ست، محشر می شود!
ای که مویت در طراوت، سبز تر از هر بهار
بی تو پاییزم که دائم ،چشم من،می شود